English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2598 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to direct traffic through U ترافیک را از طریق...هدایت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
guidance U هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
guidance U هدایت کردن سیستم هدایت هدایت
fighter direction U هدایت کردن هواپیماهای شکاری هدایت جنگنده ها ازروی ناو
pmos U ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
road traffic U ترافیک جاده ترافیک خیابان
to divert [British E] / detour [American E] [the] traffic U منحرف کردن ترافیک
to bring traffic to a standstill U ترافیک را متوقف کردن
to open something to [the] traffic U چیزی را برای [دسترسی به] ترافیک باز کردن
homing guidance U هدایت هواپیما یا موشک بااستفاده از امواج رادار هدایت الکترونیکی
beamrider U موشک هدایت شوندهای که به وسیله اشعه رادار هدایت میشود
mace U نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
terminal guidance U هدایت موشک در مراحل اخرمسیر هدایت هواپیما ازفرودگاه یا به فرودگاه
maces U نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
inertial guidance U سیستم هدایت داخلی موشک هدایت خودکار
stellar guidance U سیستم هدایت نجومی موشکهای هدایت شونده
metabolize U دگرگون کردن از طریق متابولیزم
interface U وصل کردن از طریق رابط
administrative storage U انبار کردن به طریق اداری
interfaces U وصل کردن از طریق رابط
phone U صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
phoned U صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
phones U صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
phoning U صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
conductance U ضریب هدایت قدرت هدایت
types U وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
keyboarding U وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
typed U وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
type U وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
gyro pilot U سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
key وارد کردن متن یا دستورات از طریق صفحه کلید
illumination by reflection U روشن کردن منطقه از طریق انعکاس یا شکست نور
celestial guidance U سیستم هدایت نجومی موشک هدایت موشک یا قمرمصنوعی با استفاده از صورفلکی
direct U هدایت کردن
guides U هدایت کردن
navigated U هدایت کردن
rede U هدایت کردن
guided U هدایت کردن
directing U هدایت کردن
conduct U هدایت کردن
convey U هدایت کردن
directs U هدایت کردن
navigates U هدایت کردن
navigating U هدایت کردن
steering U هدایت کردن
conveying U هدایت کردن
conveyed U هدایت کردن
conveys U هدایت کردن
directed U هدایت کردن
convect U هدایت کردن
navigate U هدایت کردن
guide U هدایت کردن
conning U هدایت کردن
conducts U هدایت کردن
cons U هدایت کردن
conned U هدایت کردن
con U هدایت کردن
conducted U هدایت کردن
conducting U هدایت کردن
conducting U هدایت کردن بردن
conducted U هدایت کردن بردن
direction U مسیر هدایت کردن
conducts U هدایت کردن بردن
fire direction U هدایت کردن اتش
conduct U هدایت کردن بردن
lead U هدایت کردن بست اتصال
leads U هدایت کردن بست اتصال
debunk U کسی را اگاه و هدایت کردن
canalize U هدایت اجباری منشعب کردن
debunked U کسی را اگاه و هدایت کردن
debunks U کسی را اگاه و هدایت کردن
debunking U کسی را اگاه و هدایت کردن
turn off guidance U هدایت هواپیماروی باند تاکسی کردن
trims U هدایت کردن تخته موج به قسمت هموار
trimmest U هدایت کردن تخته موج به قسمت هموار
trim U هدایت کردن تخته موج به قسمت هموار
steers U راهنمایی کردن هدایت کردن
preside U اداره کردن هدایت کردن
steered U هدایت کردن راهنمایی کردن
conduct U اجرا کردن هدایت کردن
steered U راهنمایی کردن هدایت کردن
leads U راهنمایی کردن هدایت کردن
steer U هدایت کردن راهنمایی کردن
steer U راهنمایی کردن هدایت کردن
presiding U اداره کردن هدایت کردن
steers U هدایت کردن راهنمایی کردن
presided U اداره کردن هدایت کردن
directed U اداره کردن هدایت کردن
presides U اداره کردن هدایت کردن
direct U اداره کردن هدایت کردن
conducts U اجرا کردن هدایت کردن
conducted U اجرا کردن هدایت کردن
lead U راهنمایی کردن هدایت کردن
conducting U اجرا کردن هدایت کردن
directs U اداره کردن هدایت کردن
lead U هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
leads U هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
intensive cultivation U اضافه کردن مقدار تولید از طریق افزایش عامل کار یا سرمایه بدون اینکه سطح زیر کشت زیادشود
illumination by diffusion U روشن کردن منطقه از طریق انعکاس نور غیر مستقیم یاسایه روشن
trafficked U ترافیک
traffic U ترافیک
traffics U ترافیک
trafficking U ترافیک
traffic flow U کشش ترافیک
traffic control U کنترل ترافیک
telecommunication traffic U ترافیک ارتباطات
telecommunication traffic U ترافیک مخابرات
dense traffic U ترافیک سنگین
heavy traffic U ترافیک سنگین
telephone traffic recorder U ثبات ترافیک
traffic on public roads U ترافیک [جاده]
street traffic U ترافیک [جاده]
traffic induit U ترافیک القایی
single lane [file] traffic U ترافیک تک خطی
through traffic U ترافیک ترانزیتی
high speed traffic U ترافیک سریع
telephone traffic U ترافیک تلفنی
induced traffic U ترافیک القایی
density of traffic U تراکم ترافیک
frequency of calls U تراکم ترافیک
turning traffic U ترافیک پیچ دار
to block [hold up] (the) traffic U ترافیک را نگه داشتن
commercial road traffic U ترافیک جاده تجاری
in normal situations on public roads U در ترافیک معمولی خیابان
average daily traffic [ADT] U متوسط ترافیک روزانه
moving traffic U ترافیک در حال حرکت
There is heavy traffic. U ترافیک سنگین است.
to obstruct [tie up] (the) traffic U مانع ترافیک شدن
The traffic is heavy. U ترافیک سنگین است.
rush-hour traffic U ساعت شلوغی ترافیک
programs U نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند
program U نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند
to regulate the flow of traffic U [جریان] ترافیک را کنترل کرن
to regulate the traffic U [جریان] ترافیک را کنترل کرن
HyperTerminal U برنامه ارتباطی که در ویندوز وجود دارد و به کاربر امکان صدا کردن کامپیوتر راه دور از طریق مودم و فایلهای ارتباطی میدهد
road capacity U کشش جاده ازنظر حداکثر ترافیک
During the rush hours. درساعات شلوغی [پر رفت وآمد پر ترافیک]
Is there a road with little traffic? U آیا جاده ای با ترافیک کمتر هست؟
to be closed to [all] traffic U برای [همه نوع] ترافیک بسته بودن
air traffic control radar system U راداری کمکی در سیستم کنترلی ترافیک هوایی
graphics U پیش نویس توابعی که دستورات گرافیکی استاندارد ایجاد میکنند مثل رسم خط و... که از طریق برنامه قابل صدا کردن هستند تا نوشتن برنامه را ساده کنند
siding [railway] U دوراهی راه آهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
parking siding U دوراهی راه آهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
stabling siding U دوراهی راه اهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
siding [railway] U دوراهی راه اهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
stabling siding U دوراهی راه آهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
parking siding U دوراهی راه اهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
insulating U مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulate U مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulates U مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
conducted U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducts U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducting U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
reeducate U دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
direct fire U هدایت کردن اتش روانه کردن اتش
via U از طریق
how U از چه طریق
in what way <adv.> U به چه طریق
tao U طریق
to what extent <adv.> U به چه طریق
how far <adv.> U به چه طریق
way U طریق
vi'a prep U از طریق
serial U روش ارسال ترافیک شبکه TCP/ IP روی خط سری , مثل مودم تلفن
serials U روش ارسال ترافیک شبکه TCP/ IP روی خط سری , مثل مودم تلفن
to give up [to waste] something U ول کردن چیزی [کنترل یا هدایت چیزی]
officially U از طریق اداری
just as well <adv.> U به همان طریق
available by U در دسترس از طریق .....
roads U طریق خیابان
similite U بهمان طریق
noway U به هیچ طریق
hereditarily U به طریق ارث
in no wise U بهیچ طریق
dy drawing lots U به طریق قرعه
road U طریق خیابان
equally <adv.> U به همان طریق
by payment U از طریق پرداخت
slips U روش ارسال ترافیک شبکه TCP/ IP روی خط سریال مثل اتصال مودم تلفن
slip U روش ارسال ترافیک شبکه TCP/ IP روی خط سریال مثل اتصال مودم تلفن
slipped U روش ارسال ترافیک شبکه TCP/ IP روی خط سریال مثل اتصال مودم تلفن
automatic terminal information service U ارسال مداوم اطلاعات غیرکنترلی ثبت شده در مناطق ترمینالهای دذارای ترافیک سنگین
azimuth guidance U هدایت هواپیما از نظر سمتی هدایت سمتی هواپیما
c U آموزش از طریق کامپیوتر
volatility separation U جداسازی از طریق فراریت
by acceptance U از طریق قبولی نویسی
keyed in <past-p.> وارده از طریق کلید
in what manner U چطور بچه طریق
road haulage U حمل از طریق جاده
in or after this manner بدینسان [بدین طریق]
prescriptive right U حق مالکیت از طریق مرورزمان
by tender U از طریق مزایده یا مناقصه
illegaly U از طریق غیر قانونی
not even by [not even through] [not even by means of ] U نه حتی به وسیله [به طریق]
query by example U سئوال از طریق مثال
request mast U از طریق سلسله مراتب
modem U وسیلهای که امکان ارسال داده از طریق خط تلفن با تبدیل کردن سیگنال دودویی از کامپیوتر به سیگنال آنالوگ صوتی ه قابل ارسال روی خط تلفن است فراهم می :ند
noise U که از طریق میدان الکتریکی یا مغناطیسی
unearned U از طریق کار به دست نیامده
administrative shippings U ارسال اماد به طریق اداری
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com